به بهانه بازی وبلاگی... ثبت کنیم!

تصویر بالا صفحه ی از دفترچه یادداشت ملا چهارشنبه خادمی ست. که از ذوالقرین می گوید که دعایی را می دانسته که او را در جنگ پیروز می گردانید.

ملا چهارشنبه در زمان های گذشته از شخصیت های مشهور و امین بخش مرکزی بود. او در روستای سردره از توابع تخت به دنیا آمد. هنوز پیرانی هستند که نام او را شنیده اند و یا از او حکایت ها دارند.که بسیاری از آن ها با افسانه ها در آمیخته است.از تسلط او بر جن و پری گرفته تا معجزه های که شنیدن آن برای مردم این زمان کمی عجیب می نماید.

اما از لحاظ تاریخی می دانیم ایشان از مخالفان حکومت رضا شاه پهلوی بودند.و مخالفت هایشان از سویی  و مقاومت او که حاضر به تعطیلی کلاس های درس خود و بستن درب اماکن مذهبی نبود. دولت وقت را به فکر چاره جویی انداخت.خلاصه این که  در آخر بر اثر شکنجه های سربازان رضا شاه جان به جان آفرین تقدیم نمود.

حالا رابطه ایشان و نوشته اش با بنده از آن جایی ست که این ایشان پدربزرگ مادرم و یا به روایت دیگر پدر مادربزرگم می باشد.البته مادربزرگ ما آخرین فرزند خانواده ی بود که پدرشان را خیلی زود از دست دادند.

متاسفانه کتاب ها و نوشته هاشان به مرور زمان یا از بین رفته اند یا در بین دوستان و اقوام به صورت پراکنده تقسیم شده است.که تلاش من برای جمع آوری کردن آن در بین بستگان تا کنون  نتیجه نداده است.( شاید آن ها را گم کرده اند و یا می ترسند که هیچ گاه برنگردد! )

************************************************************************************************

دعوت لی به یک بازی وبلاگی مرا باز به یاد عدم ثبت دقیق و تاریخ نگاری در این استان انداخت.آن هم زمانی که در مدل دوم از رو کردن عکس های قدیمی آبا و اجدادی نوشته بود. حال در آینده بیشتر می نویسم.