به چه می اندیشی؟
به برگ های زرد؟
زمانی که پشت چراغ قرمز هستم
تو را می بینم
کنارم ایستاده ای
به آن دورها می نگری
احساس می کنم میان غباری نورانی هستی
که از آسمان نازل شده است
برای رستگاری من
به چراغ خیره می شوم
و سرخی چراغ مرا به عمق گردابی هل می دهد
من پایین می روم
با سرعتی بی نهایت
جنگل ها را طی می کنم
و ریگزار ها را
گوش هایم صداهای نا مربوطی را
می شنود
صداهایی که از تیغ های خونین می گویند
در آن سال ها که برادر کشی
فخر شاهان بود
و در آن حال
تو آمده ای که
دیگر خونی بر زمین نچکد
تا با خون های جاری بر زمین
درخت هایی برویند
بلند
که از آن نورهای خونین بتراود
و سردی بر تن ما اندازد
آن هم
وقتی میان هزاران لباس غرقیم
لباس های که از پرپر شدن
بال فرشتگان
در زمین پدید آمده ست
تو آمدی
در کنارم ایستاده ای
خیره می نگری
به افق های دور
و صداهای نا مربوط را نمی شنوی
و به چیزهایی می اندیشی
که به ذهن هم نمی آید
۱۳۸۹/۳/۳
این تو همون منجی هست نه؟
ما به چیزهایی می اندیشیم که هیک کس نیندیشیده است!
درود بر شما
ممنون
زیبا بود :)
تشکر
من و چراغ قرمز
وقتی چراغ قرمز به من چشمک می زند غرق می شوم در بودن و نبودن
سلام
و سلام
سلام
مرسی ابوذر جان یاد بسیاری از ترانه های کلاسیک
سلام
و
سپاس
مطلبی جنجالی از پیمان بخشی در روزنامه فرهیختگان(نقد نمایش اتیلا پسیانی) http://www.farheekhtegan.ir/userfiles/file/1389-03/pdf03-01/page07.pdf
بیندیش به من و به فریاد هایم
سلام
من در شعر تخصصی ندارم اما سعی میکنم تجربه پیدا کنم.
شعر یک مسئله ادبی است که از ابتدا تا کنون با انسان ارتباط داشته است.
درست نویسی معیار مطلق شعر یا داستان نیست بلکه زیان و بیان وسیله قدرت تفکر در شعر یا داستان است
شعر متفاوت مقوله تازه تری از شعر معاصر است . این گونه شعرها که قرابت فراوانی با نگرش پست مدرن دارند خصیصه های تازه ای را به شعر اضافه می کنند و همزمان فضای متکثر موجود را به شدت آشفته می سازند .
ساختارشکنی و مفهوم زدایی همراه با شکست کلمات و استفاده از انرژی آواها ،آنهم در یک فضای چند بعدی و به حرکت یکنواخت و سردرگم شعر جان تازه ای بخشیده است بگونه ای که انتظار می رود با این تجربه شعر های تان پخته تر و موثرتر جلوه کند .
...
تو خوابم دراز کشیدی
و موهای آبتنی کرده ات
با آن شکست نور
در
پلک رنگ پریده ایی من
می چرخانی
و از میل هوس
شریانهای شکسته ایی تو
کلمات گوشت آلود مرا
وزن دوباره ای می بخشد
چقدر میان این همه تنهایم
و هزاران حجم
میان این همه بار :
بین من و تو
آشغال:
اشغال کرده
حال بر روی کرسی های رنگ پریده
دراز میکشیم
و به رنگ سفید
علامت سوال میفرستیم
تا زیر شیر خیس شویم.
میرزاها
بهاران ۸۹
خیلی ممنون میرزا
سلام بسیار عالی شاد باشید و پیروز
ممنون
سلام من بروزم با...................منتظر شما میمانم تا با نظرات خوب رهگشایتان همراه خوب من شوید.................................[گل]
سلام
تشکر
حتماْ
سلام
استاد دستتون دردنکنه گرچه خیلی بصورت حرفه ای ازشعر نمیدونم اما من که لذت بردم.موفق باشی.درضمن چراغ دفترتون درفرهنگسرا معمولا خاموشه احتمالا من دیر ازفرهنگسرا خارج میشم .
سلام استاد گرامی
بیشتر توی کارگاه بالا هستیم.البته چند وقتی ست به علت یک سری مشکلات هفته ی دو سه بار بیشتر نمی تونم بیام فرهنگسرا و
همچنین قرار بر تعمیر دفتر انجمن است.فعلاً منتظر بودجه هستیم...
امیدوارم که بعد از تعمیرات کلاس های آموشی راه اندازی شوند و بیشتر درخدمت شما دوستان باشیم.
خسته نباشی
سلامت باشید...
می دانم کمی که نه خیلی بدقولی کردم...
تماس می گیرم خدمتتان.
خوب بود خیلی... فکر کنم داری تغییر می کنی...
تشکر
سلام...من بروزم با.......................
علیک سلام
حتماً سر می زنم
هنوز در انتظار یک قالب نشسته ام و...
چشم...